بسم الله الرحمن الرحیم

تعدد قراءات-مباحثه مفتاح الکرامة-تواتر نقل اجماع

جلسه بعدفهرست جلسات تفسیر--فهرست همه بحث‌هاجلسه قبل

****************

تعدد قرائات؛ جلسه 126 6/8/1404

بسم الله الرحمن الرحیم

تشبیه تواتر قرآن در صدر اول به اطلاعات در DNA

شاگرد: تواتر قرآن را می‌توان به ثبت اطلاعات در DNA کرد؟ کاری که رسول الله در قرائات کردند، به‌گونه‌ای است که اطلاعات را در بدنه مسلمین طوری ثبت کرده‌اند که اگر جایی بخواهد تغییر کند باید در همه موارد دستکاری شود و تغییر کند. این تشبیه درستی هست؟

استاد: مانعی ندارد. یک تشبیه قشنگی است. ولی باید چند جور تقریر شود. یک مقاله‌ای هم در چند فصل هست. اولین شماره آن نزدیک تمام شدن است. در همان مقاله هم مثال‌هایی از این قبیل زده شده است. اگر یادتان باشد وقتی در همین مفتاح الکرامه این حدیث را خواندیم که «یا ربّ وسّع علی امتی»، وجوهی برای «وسّع» بود. یکی را همین عرض کردم که حضرت فرمودند تک‌تک بلاد که نمی‌توانند. افراد القرائه لازمه عرف عام ضعیف است؛ یعنی نمی‌توانند. لذا «وسّع علی امتی». بعد هم «سبعة احرف» نازل شد. یعنی کل بدنه امت «سبعة احرف» را همه با هم نگه دارند. بعد هم که آدم نگاه می‌کند بهت‌آور است. خدایی من گاهی تعبیر بالاترین تاختن از ناحیه بزرگان علماء و مفسرین را می‌بینم. نه فقط جدیدا بلکه در طول تاریخ، مفسرین بزرگی که یک عمر کار کرده‌اند با چنگ و دندان این قرائات را حفظ کرده‌اند. این یک چیز کمی است که شما همین‌طور بگویید! هر کتابی می‌روید، فقط باید ملاحظه کنید و از نزدیک ببینید. این بهتی که من عرض می‌کنم برای شما هم مباشرتا و به رای العین واضح می‌شود که آن‌ها حفظ کرده‌اند. یک چیز بسیار مطلوبی برای آن‌ها بوده و چه جور هم محافظت کرده‌اند.

بنابراین این مثال شما خوب است. یعنی وقتی خدای متعال می‌خواهد کتاب خودش را حفظ کند، کاری کرده که مثل پخش شدن DNA و ژنوم هر انسان و شخصی است. در کل بدن پخش شده است. یا مثل شبکه‌های توزیع‌شده و غیر متمرکز است که همزمان همه با هم حفظ می‌کنند. این جور نیست که یکی تغییر کند و بعداً بتوانند کلاه سر آن بگذارند. غیر متمرکز است.

اتفاقا آقا یک مقاله‌ای هم داشتند؛ خود نزول قرآن بر سبعة احرف در بدنه مسلمین خودش یکی از عوامل مهم صیانت قرآن کریم است. ایشان مقاله‌ای نوشته اند. خود تعدد قرائات عامل صیانت است. فقط باید خودتان برسید. این‌که خودتان برسید یک چیز است، گفتنش هم یک چیز است.

در جلسه قبل مطالبی مطرح شد، مطالب خوبی بود. بعد از جلسه خاطرات قبل از النشر تداعی شد. وقتی مفتاح الکرامه را شروع کردیم خیلی از بحث‌ها شده بود. کسانی که حضور داشتند می‌دانند. حتی خاطراتی قبل از مباحثه النشر بود. مقدمه النشر را خواندیم. آن خاطرات آمد. برای من جالب بود.

وجود مصحف ابی در زمان امام صادق ع؛ قول حماد بن سلمه «قرات فی مصحف ابی»

مثلاً یک وقتی می‌گوییم شیعه ها می‌گویند، اما یک وقتی می‌بینیم اصلاً یک کلمه از کتب شیعه نیست. ولی یک چیزهایی گفته می‌شود که آدم می‌بیند خدای متعال به وسیله مجموع امت اسلامیه چطور حفظ کرده است. از موارد تعجب این است؛ برایش صفحه‌ای هم درست کردم. «قال حماد: و قرأت في مصحف أبي، ومنهم من بدل تبديلا»1. در روایت صحیح السند در کتاب صحیح ابن حبان آمده است. البانی می‌گوید «صحیحٌ». شعیب ارنووط می‌گوید «إسناده صحيح على شرط مسلم». یعنی یکی از رواتی که در رجال صحیح مسلم است، می‌گوید «قرات فی مصحف ابی». حماد برای چه زمانی است؟ وفات حماد صد و شصت و هفت است. شاگرد عاصم بوده. یعنی قرآن را به‌صورت عرض و قرائت بر عاصم خوانده است. اگر یادتان باشد عرض کردم که از عاصم دو روایت داریم؛ شعبه و حفص. اما سی نفر شاگرد داشته است. همه شاگردان مدون بودند؛ نه شاگردانی که وقتی عاصم در مسجد کوفه نشسته بود و اقراء می‌کرد. آن‌ها که خیلی زیاد هستند. آن هایی که اسمشان برده شده و در سلسله طبقات القراء قرار گرفته‌اند. ابن جزری در غایة النهایه فی طبقات القراء اسم سی نفر از آن‌ها را می‌برد. یکی از شاگردان عاصم که مقری بوده، حماد بن سلمه است. ابن حبان در اینجا از او نقل می‌کند که می‌گوید «قرات فی مصحف ابی». در این صفحه موارد دیگری که «رایت» می‌گوید را هم آورده‌ام.

عدم امکان استناد خطأ الناسخ به مصاحف امصار

خیلی جالب است؛ سه بحث مهم است. مصاحف صحابی، مصاحف امصار، خطأ الناسخ. بحث خطأ الناسخ برای کسی است که تحقیق کند و انصاف داشته باشد یکی از ادله خیلی مهم بر این است که خطا نبوده است. چه چیزی دال بر این است که خطای ناسخ خطا نبوده؟ مسأله مصاحف امصار و تواتر قرائات. یعنی این دو با هم به قدری به‌صورت واضح چفت می‌شوند که هر کسی آن‌ها را بداند می‌گوید این روایت خطأ الناسخ را باید به آن صورت معنا کنیم؛ یعنی چه که در وقت نوشتن ناسخ اشتباه کرده است؟! اصلاً به ذهن نمی‌آید. یک وقتی می‌گوییم احتمال است که ناسخ اشتباه کند. درحالی‌که اصلاً در فضای بحث، این حرف‌ها نیست. در روایات خطا الناسخ اگر رسیدیم می‌بینیم. جالب این است: درجایی‌که می‌گویند از نظر ادبی غلط است، می‌گوید چون ناسخ در حال چرت اشتباه کرده، در قرائات عشر با بیست راوی، یک قرائت نداریم که موافق با این باشد که آن‌ها خطا می‌کردند. بله، در یک مورد گفته خطا کرده؛ «ان هذین لساحران». اولاً به آن جواب دادند. در قرائت ابوعمور بصری «ان هذین» است. صاحب مجمع از او دفاع کرده‌اند که او شنیده است. قرائت بوده. غالب مواردی‌که به‌صورت خیلی ضعیف و آشکار می‌خواهند این خطا المصحف را بیاورند، اصلاً قرائت ندارد. مشایخ می‌شنیدند.

شاگرد: یعنی جزء قرائات نیست.

استاد: نه، خطای ناسخ نیست.

شاگرد: جزء قرائات بوده؟

استاد: بیست راوی در قرائات عشره هست، و در غیر آن‌ها؛ یعنی حتی در قرائات شواذ. منظورم این است که بحث قرائات این قدر جالب است. وقتی اطلاعات انسان زیاد می‌شود می‌بیند روایت خطای ناسخ درست نیست.

شاگرد2: منظور شما این است که در خطای ناسخ فرض می‌شود که گزینه درستی هست، درحالی‌که گزینه درستی در قرائات ندارد.

استاد: اصلاً نداریم. اگر بگوییم طبق این خطای ناسخ قرائت کرده‌اند، درستش را هم قرائت کرده‌اند، مثل «ان هذین»، یا «و المقیمین الصلاة»، درحالی‌که همه همین جور خوانده‌اند.

شاگرد: یعنی می‌خواهید بفرمایید یک موردی نبوده که خطای ناسخ باشد و هیچ قرائتی مطابقش نباشد؟

استاد: اگر خطا بود فوری تصحیح می‌کردند. خود حفاظی که «اناجیلهم فی صدورهم» بودند، بقاء کتاب خدا به این حفاظ بود. نه به یک چیزی که عثمان نوشته بود.

شاگرد: مواردی هست که ثبت شده باشد که حفاظ جلوی آن را گرفته باشند؟ یعنی موردی هست که خطا سهوا ثبت شده باشد و بقیه قراء… .

استاد: یعنی چه خطا ثبت شده باشد؟

شاگرد: یعنی اشتباه نوشته باشد. بقیه هم گفته باشند که اینی که تو نوشتی قرآن نیست.

استاد: این‌که خیلی دارد. حتی در اختلاف مصاحف الامصار هم هست. کسانی که ناوارد هستند در بدنه اجماع هستند. می‌گوید کسی به من گفت که این مصحف تو اشتباه است؛ آن طبق مثلاً مصحف مدینه بود و آن طبق مصحف کوفه می‌گفت، لذا به او گفت این را پاک کن و درست کن. او می‌گوید من حک کردن و نزد متخصص رفتم، او گفت همانی که در مصحف تو بوده درست است.

شاگرد2: یعنی طبق هیچ‌کدام از مصاحف نباشد.

استاد: آن‌که زیاد بوده. مکرر در لسان حاج آقا بود. می‌گفتند خوبی عثمان طه این است که قلیل الخطا است. وقتی خطاط ها می‌نوشتند به وفور اشتباه می‌نوشتند. فقها هم فتوا داده‌اند هر کجا دیدید باید تصحیح کنید.

شاگرد: عرض من این است که چنین مواردی اگر در صدر اول ثابت شود، کمک خوبی برای تواتر قرائات است. یعنی وقتی می‌دیدند که یک جا اشتباه بوده همه سر او می‌ریختند که اشتباه کردی.

استاد: این یعنی متخصصین. و الا کسی که ناوارد بود، اشتباه می‌کرد. در کتاب القرائات سیاری روایاتش را آورده است که امام فرمودند مصحف اصلی در مدینه بود، در مسجد گذاشته بود و عموم مردم می‌آمدند و روی آن می‌نوشتند. در نوشتن سهو می‌شد. بعد می‌فرمودند «انما الاختلاف یجی من قبل الرواة». ببینید بعداً این‌ها بر طرف می‌شد. اصلاً ممکن نبود چنین چیزی بماند.

شاگرد2: معوذتین ابن مسعود که حضرات با آن مقابله کردند مثال خوبی است.

استاد: یعنی نمی گذاشتند.

شاگرد: موردی نمی‌توان پیدا کرد که خطایی در مصاحف الامصار پیدا شود. اگر خطایی نوشته می‌شد همه فریاد می‌زدند که خطا است.

شاگرد2: در صدر اول منظور من است. ولو در مصاحف امصار هم نباشد. یعنی خطایی باشد که قراء به او گفته باشند این قرائت نیست و ما نشنیده ایم.

استاد: اساساً پشتوانه قرائات اقراء و تلاوت بود. وقتی به این صورت است کسی که اشتباه نوشته بود، آن‌ها تصحیح می‌کردند. اما جایی که مانده، خطا نبوده است. اگر خطا بود که می‌گفتند. ولذا جایی که در یک روایت می‌گفت فلانی گفت که خطا است، این روایت مورد مناقشه است. یا به آن نحوی که صاحب جمال القراء سخاوی گفت. او گفت خطای ناسخ در اختیار است. در توضیحش وجه خوبی بود. وقتی شما این‌ها را ملاحظه می‌کنید، می‌بینید حماد شاگرد عاصم است؛ صد و شصت و هفت وفات کرده است. حدود نوزده سال بعد از شهادت امام صادق علیه‌السلام زنده بود. شاگرد عاصم هم بود. او مکرر می‌گوید «رایت فی مصحف ابی». این برای تحقیق خیلی مهم است که آن زمان مصحف ابی در دست‌ها بوده است. اگر هم امام فرمودند «نحن نقرأ علی قرائة ابی»، نه تنها قرائت ابی طبق مصحف زید بوده، بلکه حتی قرائت ابی طبق مصحف خودش موجود بوده است. این‌ها چیز کمی نیست. او می‌گوید «رایت». شیعه هم نگفته تا آن‌ها بگویند این‌ها می‌گویند. بلکه از صحیح ترین ها است. اسم کتاب «الصحیح ابن حبان» است. دو محدث بزرگ اهل‌سنت هم بر آن تعلیقه زده‌اند. اگر جایی را قبول نداشتند، می‌گفتند. نظر ابن حبان را هم گفته اند. حماد هم از رجال موثق است. عامی است. شیعه نیست. می‌گوید «رایت فی مصحف ابی».

قرائت «ومنهم من بدل تبديلا» در مصحف ابی

مطلب مهمی می‌گوید. ذیل حدیثی که خودش نقل می‌کند، می‌گوید «رایت فی مصحف ابی». ذیل آیه شریفه «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا»2. «وقرأت في مصحف أبي: ومنهم من بدل تبديلا».

شاگرد: در مصحف عبدالله نیست؟

استاد: نه، مصحف ابی است. یادم هست که در سال نود و دو -نود و سه مفصل صحبت کردیم. در صحیح بن حبان آمده است. حتی در کتاب ابن انباری آمده است؛ اسم کتابش «الرد علی من خالف مصحف عثمان» است. در همین کتاب این روایت را می‌آورد. کتاب صحیح ابن حبان دو چاپ دارد. یک چاپ محقَق دارد که با حواشی ارنووط است. یک چاپ هم مخرج دارد. «وقرأت في مصحف أبي: ومنهم من بدل تبديلا».

روایت حماد در کتب عامه؛ تفسیر قرطبی نقل از ابن انباری

خیلی جالب است، همین روایت در تفسیر طبری، تفسیر ابن عطیه، تفسیر قرطبی آمده است. کتاب «الرد علی من خالف مصحف عثمان» در دست ابن الانباری بوده است. از آن آورده است. باعث خیلی تشکر است. خود اهل‌سنت کتاب بسیار مهم قرن چهارم «الرد علی من خالف مصحف عثمان» را بعداً استنساخ نکرده‌اند. الآن در دست ما نیست. چرا؟ چون او آمده آن‌ها را رد کرده است. ولی عملاً روایاتی آورده که گفتند اگر ما این‌ها را استنساخ کنیم، این روایات می‌ماند. خب قرطبی زمانی بوده که این کتاب هنوز بوده است. در مقدمه تفسیر و در جاهای دیگر از این کتاب مفصل می‌آورد. لذا می‌فهمیم که این کتاب چه بوده است.

همین‌جا ببینید قرطبی می‌گوید:

ومنهم من ينتظر الشهادة وما بدلوا عهدهم ونذرهم. وقد روي عن ابن عباس أنه قرأ" فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر ومنهم من بدل تبديلا". قال أبو بكر الأنباري: وهذا الحديث عند أهل العلم مردود، لخلافه الإجماع، ولأن فيه طعنا على المؤمنين والرجال الذين مدحهم الله وشرفهم بالصدق والوفاء، فما يعرف فيهم مغير وما وجد من جماعتهم مبدل، رضي الله عنهم.3

«وقد روي عن ابن عباس»؛ ابن عباس شاگرد ابی بود. مقریش او بود. «أنه قرأ" فمنهم من قضى نحبه ومنهم من ينتظر ومنهم من بدل تبديلا". قال أبو بكر الأنباري»؛ همین کسی که این روایت را آورده است. «وهذا الحديث عند أهل العلم مردود، لخلافه الإجماع»؛ اجماع بر این است که مصحف این نیست. «ولأن فيه طعنا على المؤمنين والرجال الذين مدحهم الله وشرفهم بالصدق والوفاء، فما يعرف فيهم مغير وما وجد من جماعتهم مبدل، رضي الله عنهم»؛ می‌گوید این‌ها که به این صورت هستند، بگوییم «منهم من بدل تبدیلا»؟! این جور چیزی نمی‌شود.

البته در همان صفحه آورده‌ام و می‌بینید. در مسند احمد بن حنبل خودش نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «بعدا بعدا ، أو قال ص سحقا سحقا لمن بدل بعدي»4، البانی در سلسلة الاحادیث الصحیحه می‌گوید: «فنادى مناد من بعدي: إنهم قد بدلوا بعدك، فقلت: ألا سحقاً! ألا سحقاً!»5؛ این‌ها روایت صحیح خودشان است. چرا می‌گویید این‌طور نیست؟! «إنهم ارتدوا بعدك على أدبارهم القهقرى»6.

تعدد مصحف هر صحابی؛ مصحف ابی و اختلاف بالزیادة و النقصان در حرف واحد

شاگرد: مصحف ابی با قرائت ابی یکی است؟ چون حضرت یک جا می‌گویند ما به قرائت ابی قرائت می‌کنیم.

استاد: همین صفحه را ببینید. من بالای صفحه هر چه هست می‌گذارم تا شواهد دست به دست هم بدهند. شما هم هر چه به ذهنتان رسید اضافه کنید. در همین‌جا صفحه‌ای هست به نام «شواهد کلام علامه طباطبائي قده در تعدد مصحف برای هر صحابی مقری». علامه در مهر تابان فرمودند خود ابن مسعود، خود ابی، خود زید که صاحب همین مصحف رایج است، مصاحف متعددی داشتند. اختلاف مصاحف الامصار که اظهر من الشمس است. خود ابن عامر برایش کتاب نوشته است؛ اخلاف مصاحف الامصار.

شاگرد: یعنی یک قرائت چند مصحف مختلف داشته است؟

استاد: این‌ها نکات خیلی کلیدی است. من مکرر عرض کردم برخی مطالب هست که کلیدی است و باید در فضای تحقیق قدر آن را بدانیم. درست مثل این می‌ماند؛ ساعت دوی شب به درب منزل می‌رسید. یخ بندان است. تمام فضای کوچه پر از برف است. پشت درب منزل می‌رسید و می‌بینید کلید را ندارید. کلید یک تکه فلز کوچک است. همین تکه فلز کوچک را وقتی ندارید تا صبح باید منتظر بمانید و یخ کنید. اما وقتی همین تکه کلید را داشته باشید، درب را باز می‌کنید و کنار بخاری وارد می‌شوید.

در مطالب علمی هم همین‌طور است. یعنی ظاهرش کوچک است ولی اگر متوجه باشید که چه کاری از آن می‌آید، می‌بینید چه بحث‌هایی را حل می‌کند. یکی از آن هایی که کلید است، همین مختار ابن جزری، مختار شیخ الطائفه طوسی و مختار ابن قتیبه است. همان تفسیر سبعة احرف است. گفتند برای سبعة احرف هفتاد معنا شده، ابن جزری گفت من سی سال فکر می‌کردم که این حدیث به چه معنا است. آخرش فهمیدم یعنی سبعة انواع الممکن من اختلاف القرائات. یکی از آن سبعة احرف، بالزیادة و النقصان بود. شیخ طوسی رضوان‌الله‌علیه از اختلاف مصاحف الامصار برای زیادی و نقص مثال زدند. خود ابن جزری مثال زد. ابن قتبیه مثال زد. ابوالفضل رازی مثال زد. صفحاتش را آورده‌ام. این کلید است. یعنی بزرگان متخصص از اهل‌سنت و همچنین شیخ الطائفه می‌گویند یکی از حروف سبعة احرف، این است که یک آیه بالزیادة و النقص دو بار نازل شده است. ولذا «ملک» و «مالک» هفتمی نیست. یکی از انواع هفت تا بود. من خیلی روی این تأکید کردم. بالزیادة و النقص، حرفٌ واحد. ابی دو مصحف دارد؛ «و ما بدلوا تبدیلا» در مصحف او است. این یکی از شئون آن حرف واحد است. آن حرف واحد هفتمی بود که بالزیادة و النقص بود. یعنی ابی می‌داند که دوبار اقرائش کرده‌اند، یک بار به این صورت است و یک بار اضافه دارد.

کما این‌که ابن مسعود در نقل سیوطی از تفسیر ابن مردویه می‌گوید: «كُنّا نقرأُ على عهد رسول الله - صلى الله عليه وسلم -: (يَآ أيُّها الرسول بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إلَيْكَ مِن رَّبِّكَ أنَّ عَلِيًّا مَّوْلى المُؤْمِنِينَ وإن لَّمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ واللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»7. در کتاب موسوعه التفسیر الماثور آورده‌اند. شیعیان که این را نیاورده اند، این برای کتاب خودشان است. این خیلی کلید است. حرف هفتم، وجه هفتم، بالزیادة و النقص است. یعنی یک آیه است که دو بار یا چندبار به کم و زیادی نازل شده تا خدای متعال در هر نزولی برای آیه حکمی را در نظر گرفته است؛ که «کلها کاف و شاف» است. بدنه اصلی و اصل آیه را در امت نگه می‌دارد، کما این‌که «یا ایها الرسول بلغ» در بدنه امت است. یک نزول دیگرش در مثل مصحف ابی، مثل مصحف ابن مسعود می‌ماند.

الآن هم «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا» در مصحف زید آمده است ولی خود حماد می‌گوید من در مصحف ابی دیدم. کما این‌که به بیان علامه طباطبایی هر مقری چند مصحف داشت. یعنی آن مصحفی که او دیده غیر از مصحفی است که دست نافع بود و اقراء می‌کردند. با این توضیح هیچ مشکلی ندارد.

اجماع کذب ابن الانباری در رد قرائت «ومنهم من بدل تبديلا»

اصلاً سر سوزنی احتمال تحریف نیست؛ تا ابن الانباری بگوید خلاف اجماع است! درحالی‌که این اجماع دروغ است. از خودشان نقل کردم. ابن جزری می‌گوید آیا تمام سبعة احرفی که ما توضیح دادیم، در مصحف زید آمده؟ می‌گوید نه. می‌گوید جمهور علماء اهل‌سنت می‌گویند بعضی از احرف سبعه که یحتمله الرسم، در مصحف زید آمده است. بعد می‌گویند خب چرا نیامده؟ می‌گویند خدای متعال خودش امت را مخیر کرده است. وقتی مخیر کرده بود زید امر خلیفه راشد قدردان را به‌خاطر وحدت امت اسلامیه انجام داد و چون خدا مخیر کرده بود برخی را برداشت. در مقدمه طبری هست. شاید مثال کفاره را هم می‌زند. گفته خدا مخیر کرده است. به‌خاطر صلاح امت عثمان گفته شما این را بنویسید تا این اختلافات پیش نیاید.

شاگرد: خود ابی هم سواد داشته؟ یعنی همان‌طور که قراء را بررسی می‌کرده، مصحف را هم بررسی می‌کرده؟

استاد: بله، این روایت در کتب اهل‌سنت معروف است. نوجوانی بود و داشت اقرائی می‌کرد. خلیفه دوم شنیده بود و گفت چه کسی این را به تو گفت؟

شاگرد: آیا ابی مصحفی که دیگر نوشته را هم چک می‌کرد؟

استاد: یعنی آن چه را که نوشته بود، در جلسات اقراء می‌کرد. حتی در زمان ابوحنیفه اقراءهای ابن مسعود در عراق هنوز باقی بود. این‌ها خیلی مهم است. این‌ها را مکرر عرض کرده‌ام. چرا علماء حنفی می‌گویند کفاره حنث یمین باید سه روز متوالی باشد؟ می‌گویند چون در مصحف ابن مسعود «ثلاثة ایام متتالیات»8 آمده است. بعد می‌گویند این‌که روایت است! می‌گویند نه، آن زمان که روایت نبوده است. آن زمان مصحف و قرائت ابن مسعود مستفیض بوده است. ابوحنیفه صد و پنجاه وفات کرده است. همه هم حرف‌های خود اهل‌سنت است. می‌گویند9 آن زمان مستفیض بوده است. ابی همه این‌ها را اقراء می‌کرده است. هر کسی نزد نافع می‌آمد می‌گفت «ا أحرم نفسی من ثواب القرآن»؟! خود مختار هم دارم. هر کسی بخواهد مختارم را می‌گویم.

خلیفه ابی را خواست. گفت تو این آیه را به این صورت اقراء کردی؟! گفت بله! بعد گفت شما مشغول بازار هستید و من مشغول کتاب خدا هستم. به این صورت به او جواب داد10.

علی ای حال شما مطمئن باشید، هم ابن مسعود و هم ابی، هر کجای مصحفشان می‌دیدند که در کتابت سهو شده و با آن چه شنیده بود متفاوت بود، آن را تصحیح می‌کردند. اگر هم سهو در کتابت ماندگار می‌شد، پشتوانه اش رسم نبود، بلکه پشتوانه آن اقراء بود. یعنی ابی می‌گفت این جور که من به تو گفتم باید حافظ باشی و بخوانی و از من نقل کنی. این‌ها بسیار مهم است. یعنی اقراء پشتوانه آن بود. بعداً هم می‌گفتند ما که اقراء کردیم، در نسخه، در اینجا سهو شده است. این‌ها را بدون هیچ مشکلی تصحیح می‌کردند. اما جایی که پشتوانه اقراء تلاوتی داشت، دست نمی‌بردند و بلکه ابقاء می‌کردند. کما این‌که خود زید مصاحف را توزیع کرد.

بنابراین «منهم من بدل تبدیلا»، سر سوزنی تحریف نیست. خود حماد هم می‌گوید من دیدم. آن چه که بیشتر تأکید کردم و یادآوری بود، این بود که حماد برای قرن دوم است. دارد می‌گوید من دیدم. در صحیح ترین کتاب‌های اهل‌سنت تا الآن مانده است. آن هم یک چیزی است که مجبور شدند این‌طور بگویند.

 

کتاب جالب دیگری هم بود؛ التفسیر المنیر للزحیلی؛ «وعن الكلبي والحسن وعكرمة: شرط في الاستبدال توليهم، لكنهم لم يتولوا»11. ابن کثیر می‌گوید در این تأمل است. مکرر این‌ها را گفته ام. دو جا هست که این‌ها به هم مربوط است. «وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»12؛ در روایت دارد که این‌ها فرس هستند. ابن عاشور صاحب التحریر و التنویر می‌گوید13 این روایت از کرامات نبی خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله است که سائر امم که اسلام آورده‌اند در آن‌ها ارتداد آمده مگر فرس که وقتی ایمان آوردند در آن‌ها ارتداد نیامده است. می‌گوید عملاً نیامده است. چرا؟ می‌گوید آیه می‌گوید «ثم لایکونوا امثالکم». شما تولی می‌کنید ولی آن‌ها می‌آیند و تولی نمی‌کنند. شما «ارتدوا علی ادبارهم القهقری» آن‌ها «لایرتدوا».

بنابراین این کلید در دست شما است. وجه هفتم از حرف واحد از سبعة احرف، «بالزیادة و النقص» است. این کلید که در دست شما است، می‌بینید تمام جاهایی که تواتر ثابت است، صحت سند ثابت است، به تشابک شواهد ثابت است که کسی جعل نکرده، حماد دروغ گو نبوده، شاگرد عاصم است. ابن حبان صحیح نوشته، همه سندها به نحو متقن جلو می‌رود. او می‌گوید من در مصحف ابی این را دیدم. دیگری هم می‌گوید ابن عباس در منبر بصره همین را خواند. حالا شما بگویید خلاف اجماع است!

اجماع امت و نسخ قرائت

مخالفت مقرینی مثل ابن شنبوذ با اجماع امت؛ «لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی»

این خلاف اجماع را ابن انباری در رد ابن شنبوذ نوشته است. ابن شنبوذ می‌گفت همه اساتید این‌ها را اقراء کرده‌اند و سینه به سینه سند داریم و من این‌ها را می‌خوانم. در بغداد هم بود، وقتی دیدند قرار است فتنه شود، او را گرفتند و تنبیه کردند. آقای ابن الانباری هم چون معاصر او بود، بر او ردیه نوشت. کتابش هم الآن نیست. ولی یک قسمت آن را قرطبی در مقدمه می‌گوید. می‌گوید شنیدم این شخص در نماز جماعت این‌طور می‌خواند. امام جماعت بوده که این‌طور می‌خواند. آن هم در بغداد. آن هم بین اهل‌سنت. چون هیچ کسی حتی احتمالش را نداده که ابن شنبوذ شیعه باشد. نزد خودشان سنی مسلم است. می‌گوید شنیدم آمده در نماز جماعت خوانده: «لقد نصرکم الله ببدر بسیف علی». من قبلاً گفتم که این اصلاً در کتب شیعه نیست. در کتب شیعه که دو هزار روایت هست، این نیست. این را چه کسی نقل کرده؟ ابن الانباری در الرد علی من خالف مصحف عثمان نقل کرده است. می‌گوید ابن شنبوذ به این صورت خوانده است. بعد می‌گوید مفصل تنبیهش کردند. در سال‌های اول بارها عرض کردم.

مکی بن ابی‌طالب از بزرگان علم قرائت است، گفت: اختلاف هست که آیا اجماع امت می‌تواند ناسخ کتاب شود یا نه؟ از همین‌جا است که برخی از مقرین و بزرگان قرائت، مخالف بودند و می‌گفتند اجماع امت نمی‌تواند ناسخ شود، اصرار داشتند که قرائات شواذ مخالف مصحف را بخوانند. این حرف چقدر مهم است! مثل ابن شنبوذ. چرا اصرار داشت و حاضر بود که چوب بخورد؟ بعد هم ابن مقله را نفرین کرد و دستانش قطع شد. ذهبی می‌گوید او معلم قرآن بود، چرا به او بی ادبی کردند؟ لذا دعایش مستجاب شد. ابن ندیم در الفهرست می‌گوید نفرین کرد ولی این‌که دستان ابن مقله قطع شد اتفاق بود. زیر چوب گفت که خدا دستانت را قطع کند. مکی می‌گوید این قدر که روی این‌ها اصرار داشتند به این خاطر بود که می‌گفتند اجماع امت که ناسخ کتاب الله نمی‌شود. تمام مبادی این حرف‌ها موجود است. یعنی شما می‌توانید با تشابک شواهد به اطمینان برسید. وقتی این‌ها در ذهن شما ردیف شد، می‌توانم قسم بخورم تمام این مطالبی که راجع به تحریف کتاب در غرب نوشته می‌شود، مثل آب خوردن جوابش را می‌دهید. یعنی این‌ها یک چیزهایی بوده که سابقه اش روشن است. چیزی نیست که الآن بگویند ما داریم تحقیقاتی انجام می‌دهیم که معلوم می‌شود قرآن تحریف شده است. اما بعداً می‌بینید همه این‌ها یک نحو حرف‌های ضعیفی است.

ولی وقتی ما این‌ها را جمع‌آوری کنیم، برای آن‌ها جواب های مستند داریم. نه جواب هایی که بگویند تو یک چیزی می‌گویی و ما هم یک چیز می‌گوییم. این‌ها مستند و موجود است.

ادعای تشیع ابن شنبوذ توسط ناصر قفاری

عرض کردم ناصر قفاری کتاب اصول مذهب الشیعه14 را نوشته. همین حرف قرطبی را می‌آورد و می‌گوید ببینید روافض در نماز «لقد نصرکم الله بسیف علی» می‌خواندند. همین را در کتابش می‌آورد و می‌گوید مگر می‌شود غیر رافضی به این صورت بخواند؟! خطیب بغدادی با فاصله کمی می‌گوید این کتاب برای ابن شنبوذ است. چطور تعمیم می‌دهید و می‌گویید هر کسی کتاب او را بخواند می‌گوید راست می‌گویید کدام سنی است که حاضر است «لقد نصرکم الله» را بخواند؟! و حال آن‌که نزد مستندات خودشان واضح است که او سنی است.

آقای غانم قدوری همین کتاب الرد علی من خالف مصحف عثمان را احیاء کرده است. آن جا توضیح می‌دهد و می‌گوید این کتاب ابن انباری برای رد ابن شنبوذ است. من نمی‌گویم؛ خطیب بغدادی در تاریخ بغداد می‌گوید. آن هم با فاصله کوتاه از او. اما زمان ما در این کتاب ردیه ی شیعه می‌گوید این‌ها را روافض می‌گویند.

 

والحمد لله رب العالمین

 

کلید: ابن شنبوذ، تواتر قرائات، مصاحف الامصار، تاریخ قرائات، مصحف ابی، خطا الناسخ، خطا الکاتب، تعدد مصاحف صحابه،

 

 

1 صحيح ابن حبان - محققا (11/ 92)

2 الاحزاب 23

3 تفسير القرطبي (14/ 160)

4 مسند أحمد ط الرسالة (17/ 319)

5 سلسلة الأحاديث الصحيحة وشيء من فقهها وفوائدها (7/ 1657)

6 ص2407 - كتاب صحيح البخاري، ج ۵، ت البغا - باب في الحوض - المكتبة الشاملة

7 كتاب موسوعة التفسير المأثور – ص691 وكثير منهم ساء ما يعملون - المكتبة الشاملة

8 الفصول في الأصول (2/ 254)

9 همان

10 مصنف عبد الرزاق الصنعاني (10/ 181)

18748 - أخبرنا عبد الرزاق، عن ابن جريج , عن عمرو بن دينار , قال: سمعت بجالة التميمي , قال: وجد عمر بن الخطاب مصحفا في حجر غلام في المسجد فيه: «النبي أولى بالمؤمنين من أنفسهم وهو أبوهم» , فقال: «احككها يا غلام» , فقال: والله لا أحكها وهي في مصحف أبي بن كعب فانطلق إلى أبي فقال له: «إني شغلني القرآن , وشغلك الصفق بالأسواق إذ تعرض رداءك على عنقك بباب ابن العجماء»

11 التفسير المنير للزحيلي نویسنده : وهبة الزحيلي جلد : 26 صفحه : 140

«روى ابن أبي حاتم وابن جرير وعبد الرزاق والبيهقي والترمذي وغيرهم عن أبي هريرة رضي اللَّه عنه قال: إن رسول اللَّه صلّى اللَّه عليه وسلّم تلا هذه الآية: وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَيْرَكُمْ، ثُمَّ لا يَكُونُوا أَمْثالَكُمْ قالوا: يا رسول اللَّه، من هؤلاء الذين إن تولينا، استبدل بنا، ثم لا يكونوا أمثالنا؟ قال: فضرب بيده على كتف سلمان الفارسي رضي اللَّه عنه، ثم قال: «هذا وقومه، ولو كان الدين عند الثريا لتناوله رجال من الفرس». لكن تكلم به بعض الأئمة رحمهم اللَّه، كما قال ابن كثير، وقال الترمذي: حديث غريب في إسناده مقال. وعن الكلبي والحسن وعكرمة: شرط في الاستبدال توليهم، لكنهم لم يتولوا، فلم يستبدل قوما، وهم العرب أهل اليمن أو العجم».

12 محمد 38

13 التحرير والتنوير نویسنده : ابن عاشور جلد : 26 صفحه : 139؛ «وَأَقُولُ هُوَ يَدُلُّ عَلَى أَنَّ فَارِسَ إِذَا آمَنُوا لَا يَرْتَدُّونَ وَهُوَ من دَلَائِل نبوءة النبيء صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَإِنَّ الْعَرَبَ ارْتَدَّ مِنْهُمْ بَعْضُ الْقَبَائِلِ بَعْدَ وَفَاة النبيء صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَارْتَدَّ الْبَرْبَرُ بَعْدَ فَتْحِ بِلَادهمْ وَإِيمَانهمْ ثِنْتَيْ عَشْرَةَ مَرَّةً فِيمَا حَكَاهُ الشَّيْخُ أَبُو مُحَمَّدِ ابْن أَبِي زَيْدٍ، وَلَمْ يَرْتَدَّ أَهْلُ فَارِسَ بَعْدَ إِيمَانِهِمْ. وثُمَّ لِلتَّرْتِيبِ الرُّتَبِيِّ لِإِفَادَةِ الِاهْتِمَامِ بِصِفَةِ الثَّبَاتِ عَلَى الْإِيمَانِ وَعُلَوِّهَا عَلَى مُجَرَّدِ الْإِيمَانِ، أَيْ وَلَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ فِي التَّوَلِّي».

14 أصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية - عرض ونقد - (1/ 204)









جلسه بعدفهرست جلسات تفسیر--فهرست همه بحث‌هاجلسه قبل